زندگانی چه کوته و چه دراز


نه به آخر بمرد باید باز؟

هم به چنبر گذار خواهد بود


این رسن را، اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدت زی


خواهی اندر امان به نعمت و ناز

خواهی اندک تر از جهان بپذیر


خواهی از ری بگیر تا به طراز

این همه باد و بود تو خواب است


خواب را حکم نی، مگر به مجاز

این همه روز مرگ یکسانند


نشناسی ز یک دگرشان باز

ناز، اگر خوب را سزاست به شرط


نسزد جز تو را کرشمه و ناز